، هشت قرن پيش ، قبل از شناخت انسان
افسانه ها اين گونه بيان مي کند که جنگ ما بين
مارکوس ، که توسط خفاش گاز گرفته شده بود
، ويليام ، که توسط گرگ گاز گرفته شده بود
. خداي من
هنوز هم بايد شاهد
من ديگه بيشتر از اين نمي تونم
. برادر تو بايد متوقف بشه
. امشب بايد به پايان برسه
، ما بايد سريع حرکت کنيم
مگه هنوز اينجاست ؟
. بله
. ايکتور ، اون نبايد صدمه اي ببينه
من حرف هام رو با تو زدم ، مگه نه ؟
. ولي ويليام بايد کنترل بشه
. جسد ها رو بسوزونيد
. بيرون ساختمان ها رو بگرديد
. دو گروه بشيد
. بله ، قربان -
. پيش من بمون
. مشعل رو بده به من
! اونها دارن تغيير مي کنند
! اونها دارن تغيير مي کنند
. به سمت جنگل عقب نشيني کنيد -
. من به زنده تو نياز دارم
. اگر تو بميري ، ما همه مي ميريم
. حالا ، برو
! برو
. ما پيداش کرديم -
. به افراد بيشتري نياز داريم -
. اميليا ، ما ويليام رو پيدا کرديم
! محاصرش کنيد
. بندازيدش زمين
. نه
. ولش کنيد
. بس کنيد ، دارين مي کشيدش
! بيشتر
. ويليام
! مارکوس
. قرار بود اون صدمه نبينه
ما توافق کرديم که
. يا اينکه تو من رو فريب دادي...
. و تو جايگاه خودت رو ياد خواهي گرفت
همدردي تو با اين حيوان
برادر تو کاملاً
. از اين به بعد کاري که من مي گم انجام مي دي
تو خوب مي دوني اگر من رو بکشي
. يا ويليام...
اگر يک بار ديگه
تو آينده اي که براي اون اتنخاب ...
تو مي خواي چه کاري کني ، سرور من ؟
. زنداني شدن براي هميشه
. دور از تو
براي شش قرن من يک سرباز وفادار
. ولي خيانت کردم
. جنگ به گونه اي نبود که به نظر مي رسيد
در يک شب ، دروغي که باعث
...کارون ، معاون فرماندهي ما
به صورت پنهاني ...
...حکمراني از طايفه گرگ نماها...
. براي براندازي ويکتور ، رهبر ما ...
اما شهوت کارون براي به دست آوردن
ويکتور يک منجي نبود
. اون به همه ما خيانت کرد
يک پدر کشتگي بسيار وحشتناک ما بين کلاس
حاکم خون آشام ها و يک سپاه شورشي از گرگ نماها
. که به ليکان ها مشهور بودند در گرفته بود
. دو برادر شروع شد
. پسران فناناپذير الکساندر کوروينز
. رهبر خون آشام ها شد
. اولين و نيرومند ترين ليکان ها شد
برادر ، تو چي کار کردي ؟
. اين اعمال هولناک و هيولايي باشيم
. تحمل کنم ، مارکوس
. قبل از اينکه اونها برگردن
. شما ، روي اونها سوخت بريزيد
. مارکوس -
. من اينجا مي مونم و مي جنگم . تو به کمک من نياز داري -
و ؟ -
. اميليا رو پيدا کن -
...اون در اختيار من باشه
. واقعاً احمقانه است
. غير قابل کنترله
...چه پيامدي پيش خواهد آمد
...اسم اون رو به زبون بياري
. شده رو انتخاب خواهي کرد
. از طايفه خون آشام ها بودم
. اتحاد گونه ما شده بود آشکار شد
...با لوشن ها متحد شد
. قدرت و سلطه شکست خورد
. من اين طوري راهنمايي شده بودم که باور کنم